معنی مار کبرا
گویش مازندرانی
مار کبرا
فرهنگ عمید
=مار * مار کبرا
=کبیر
بزرگ،
(اسم) [مقابلِ صغری] (منطق) قضیۀ بزرگ یا قضیۀ دوم،
مار
(زیستشناسی) خزندهای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دستوپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد،
(نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ شمالی،
* مار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن، غصه خوردن: لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار میخوری (سلمان ساوجی: لغتنامه: مار خوردن)،
* مار زنگی: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا میشود. در انتهای دم او حلقههای شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین میخزد مانند زنگوله صدا میکند،
* مار عینکی: (زیستشناسی) [قدیمی] = * مار کبرا
* مار کبرا: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد میکند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا میشود،
* مار صلیب: (زیستشناسی) [قدیمی] = * مار کبرا
* مار گرزه: (زیستشناسی) = گَرزه
کفچه مار
نوعی مار سمّی با سری پهن. δ مار کبرا از انواع این مار است،
حل جدول
کفچه
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
کبرا. [ک ُ] (فرانسوی، اِ) نام قسمی مار زهرآگین که در نواحی گرم افریقا و آسیا زندگی می کند. این مار که معمولا کبرا یا مار عینکی نامیده میشود از وحشتناکترین مارهای زهرآگین است. (از لاروس). گونه ای مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف که در موقع خشم ناحیه ٔ گردن خود را پهن می کند و در این حال تصویر عینکی بر روی فلسهای ناحیه ٔ خلفی گردن حیوان مشاهده می شود. این گونه مار در هندوستان فراوان است و سالیانه در حدود بیست هزار تن تلفات می دهد. کفچه مار هندی. (فرهنگ فارسی معین).
حج کبرا
حج کبرا. [ح َ ج ج ِ ک ُ ب َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مقصد بزرگان. کعبه ٔ آمال علما:
حج کبرااند و حکیمان جهانند
زیرا ز ره حکمت قبله ٔ حکمااند.
ناصرخسرو.
فارسی به انگلیسی
Cobra
فرهنگ معین
(کُ) [ع.] (اِ.) نوعی مار سمّی از تیره کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار عینکی.
نام های ایرانی
دخترانه، کبری، بزرگ، کبیر
معادل ابجد
464